دشواريها و شكنجههاي دانشمندان بزرگ و هواخواه اهل بيت نيز بسيار سخت بود.
مگر آنان «شيعه» آل محمد (ص) نبودند؟! به همين دليل آنها هم بايد در بلايا و
سختيها، ائمه (ع) را مقتداي خويش قرار دهند. يكي از اين دانشمندان كه دچار سختترين
بلايا شد محمدبن ابو عمير ازدي نام داشت كه در عين حال دانشمندي گرانقدر به شمار
ميآمد. او در نزد عامه و خاصه از همگان مطمئنتر، پرهيز كارتر و عابدتر محسوب
ميشد. از جاحظ نقل شده كه درباره وي گفته است: محمدبنابوعمير، در ميان مردم
روزگار خويش، در همه امور بي همتا و يگانه بود. همچنين جاحظ در توصيف وي گفته است:
او يكي از سران رافضه بود. در روزگار رشيد به حبس افتاد تا زماني كه منصب قضاوت را
بپذيرد و نيز گفتهاند علت زنداني شدن وي اين بوده كه شيعيان و ياران
امامموسيبنجعفر (ع) را معرفي كند. به همين خاطر آن چنان مورد ضرب نيز قرار گرفت
كه نزديك بود به خاطر دردهاي زيادي كه ميكشيد اقدام به اعتراف كند. چون
محمدبنيونس بن عبدالرحمن از تصميم او مطلع شد به وي گفت: از خدا بترس اي محمد بن
ابو عمير! محمد، شكيبايي و استقامت به خرج داد تا آنكه خداوند نيز زمينه آزادي او
را فراهم ساخت. «كشّي» در رجال خود گويد: محمدبن ابوعمير در روزگار حكومت هارون 120
ضربه چوب خورد و سندي بن شاهك او را مورد ضرب قرار داد. علت اين امر پيروي او از
تشيع بوده است. او به زندان افتاد و آزاد نشد تا آنكه 21 هزار درهم از مال خود
پرداخت.
همچنين روايت شده است كه مامون او را زنداني كرد تا آنكه قضاوت يكي از شهرها را بر عهده او نهاد.
شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» در اين باره نوشته است: او 17 سال در بند بود و در طول اين مدت دخترش كتابهاي او را دفن كرد. 4 سال سپري شد و تمام كتابها از بين رفتند. همچنين گفتهاند: دخترمحمد بن ابوعمير كتابهاي پدرش را در اتاقي گذارد و باران آنها را از بين برد. از اين رو محمد، احاديث را از حافظه خويش و نيز از روي آنچه قبلا براي مردم نقل كرده و در دست آنان موجود بود، نقل ميكرد. وي روزگار امامكاظم (ع) را درك كرد، امام از آن حضرت نقل حديث نكرده است. همچنين روزگار امام رضا و امام جواد را درك كرده و از آنها حديث نقل كرده است. سرانجام وي در سال 217 هـ.ق از دنيا رفت.(بحارالانوار ، ج 48 ، ص 179 . شرح مشیخه فقیه ، ص 56-57)